درباره وبلاگ

فریبا هستم به کلبه کوچیک اما پر از عشق من خوش اومدید هرچه میخوانید تمامش قصه عشق است قصه عشقی که از یک شب مه آلود و از یک جاده بی انتها شروع شد و مرا وارد سرزمینی تازه کرد .سرزمینی به نام عشق...سرزمینی که در آن متولد شدم در آن میمیرم و در آن مدفون میشوم . سرزمینی که تمام لذتهایش، مستی اش، شادیهایش را با تمام وجودم لمس کردم.سرزمینی که غمها و غصه هایش ،دل نگرانی و انتظارش فراوان بود و آسمانش همیشه ابری و بارانی...سرزمینی بود زیبا که زیباییش تنها سراب بود و بس...سرزمینی که به او تعلق داشت به همانی که هرگز نفهمید قلبم را در مقابل قدمهایش قربانی کردم و اشکهای به خون آلوده ام را نثار چشمان نا مهربانش کردم و غرورم را به سر تا پایش ریختم و جانم را تقدیم دستان گرمش کردم و تنها وتنها از او و برای او قلم بر دست گرفتم تا از او به او شکایت کنم و از او به او پناه بیاورم....
• پست الکترونیک
آخرين مطالب
• بوسه
• قلم
• گل تو
• چرا؟؟؟
• کاش میشد
• ستارها
• نامه
• قناری
• دست کدوم
• اگه میشد
• مادر
• نفرت
• زندگی
• سوختن
• ای کاش
• یاد تو
• دلتنگی
• درخت
• عشق
• افق
آرشيو مطالب
نويسندگان
• فریبا
پيوند ها
پيوند هاي روزانه